"My Love "N
عشقم*عاشق*خودمه‏!‏
شب عاشقان بي دل ( <-PostCategory-> )

شب عاشقان بي دل، چه شبي دراز باشد ** تو بيا كز اول شب، در صبح باز باشد

عجب است اگر توانم،كه سفر كنم ز دستت ** به كجا رود كبوتر، كه اسير باز باشد؟

ز محبتت نخواهم كه نظر كنم به رويت ** كه محب صادق آن است كه پاكباز باشد

به كرشمه عنايت ، نظري به سوي ما كن  ** كه دعاي درد مندان،ز سر نياز باشد

سخني كه نيست طاقت، كه ز خويشتن بپوشم ** به كدام دوست كويم كه محل راز باشد؟

چه نماز باشد آن را كه تو در خيال باشي؟  ** تو صنم نميگذاري كه مرا نماز باشد

نه چنين حساب كردم، چو تو دوست مي گرفتم ** كه ثنا و حمد گوييم و جفا و ناز باشد      

دگرش چو باز بيني، غم دل مگوي سعدي ** كه شب وصال كوتاه و سخن دراز باشد

قدمي كه بر گرفتي، به وفا و عهد ياران ** اگر از بلا بترسي، قدم مجاز باشد


+ نوشته شده در 4 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت 2:46 توسط ماهان بونصری |

مطالب پيشين
, ساعت 2:46" > شب عاشقان بي دل


من و خدا ( <-PostCategory-> )

تصوري داشتم............

 خيال کردم که در کنار ساحل با خدا قدم مي زنم

 در آسمان تصويري از زندگي خود را ديدم

2 جاي پا ديدم

   يکي متعلق به من و ديگري به خدا

  وقتي آخرين تصوير زندگيم را ديدم

  به جاي پای روي شن نگاه کردم

  ديدم که چندين زمان در زندگيم فقط يک جاي پا بيشتر نيست

  دريافتم که اين در سخت ترين نقاط زندگيم اتفاق افتاده

  براي رفع ابهامم از خدا سوال کردم:

 خدايا فرمودي که اگر به تو ايمان بياورم هيچ زماني مرا تنها نخواهي گذاشت

  ديدم که در سخت ترين لحظات زندگيم فقط يک جاي پا بيشتر نيست

  چرا در زماني که بيشترين نياز به تو داشتم تنهايم گذاشتي؟

  خدا فرمود: 

  فرزند عزيزم

      تو را دوست دارم و تنهايت نمي گذارم

  در مواقع سخت اگر يک جاي پا مي بيني

در آن لحظات تو را بدوش کشيدم


+ نوشته شده در 4 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت 2:46 توسط ماهان بونصری |

مطالب پيشين
, ساعت 2:46" > من و خدا


ای کاش... ( <-PostCategory-> )
کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه"حالت چطوره؟"

وتو جواب میدی خوبم کسی باشه محکم بغلت کنه‎ ‎و آروم تو گوشت بگه: "میدونم خوب نیستی..."

ولی سعی میکنم تو بغلم خوبت کنم.‏ آروم باش عشقم.‏ ‏.‏ ‏.‏ ‏.‏ ‏
+ نوشته شده در 4 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت 2:17 توسط ماهان بونصری |

مطالب پيشين
, ساعت 2:17" > ای کاش...


صحرا ( <-PostCategory-> )
چندیست درنبودنت به ساعت شنی مینگرم یک صحرا گذشته است.
+ نوشته شده در 4 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت 2:17 توسط ماهان بونصری |

مطالب پيشين
, ساعت 2:17" > صحرا


خخخخ البته ما استثائیم هاااااا.... ( <-PostCategory-> )

آخرین مرحله عشق

اسم اون عنو پیش من نیارین

دورغ میگم؟


+ نوشته شده در 4 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت 1:40 توسط ماهان بونصری |

مطالب پيشين
, ساعت 1:40" > خخخخ البته ما استثائیم هاااااا....


یه دختر و پسر که زمانی همدیگرو

 
 با تمام وجود دوست داشتن بعد
 
 از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین
 
 شدن و آروم کنار هم نشستن …
 
 دختر میخواست چیزی رو به پسر بگه ولی روش نمیشد
 
 ! پسر هم کاغذی رو آماده کرده
 
 بود که چیزی رو که نمیتونست به دختر
 
 بگه توش نوشته بود ؛ پسر وقتی دید
 
 داره به مقصد نزدیک میشه کاغذ رو به دختر داد
 
 ، دختر هم از این فرصت استفاده کرد
 
 و حرفشو به پسر گفت که شاید بعد
 
 از پایان حرفش پسر از ماشین 
 
پیاده بشه و دیگه اونو نبینه …
 
دختر قبل از این که نامه ی پسرو
 
 بخونه به اون گفت که دیگه از اون خسته شده ،
 
 دیگه عشقش رو نسبت به اون از دست داده
 
 و الان پسری پیدا شده که بهتر از اونه …
 
 پسر در حالی که بغض تو گلوش بود
 
 و اشک توی چشماش جمع شده بود با ناراحتی
 
 از ماشین پیاده شد که در همین حال
 
 ماشینی به پسر زد و پسر درجا مرد …
 
 دختر که با تمام وجود در حال گریه
 
 بود یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود
 
 ، وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود :
 
اگه یه روز ترکم کنی میمیرم …”

+ نوشته شده در 4 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت 1:40 توسط ماهان بونصری |

مطالب پيشين
, ساعت 1:40" > :(


یـه زندگــے ایدہ آل یعنـــے : قبل اومدنش بـــراش آرایش کنــے عطــــــــر بزنـــــے لباس نو تنت کنــــــے وقتـــــے اومــــد بپــــــرے بغلــــش بوســــش کنے دستتــــو دور گردنــــش بنــــداز ے نـــــگات کنــــه نــــگاش کنـــــے بــــــگه خانومــــــم عــاشــقتــــــم بگـــے مـــــرد مـــــن دیـــوونتــــم بــا صــداے مردونــــہ تــــو بغــــــلت بخنــــدہ بــا ظـــــرافت زنانــــه شـــیطونے کنـــــتے وقتــــے جــــلو آینـــہ وامیســــته برات فیـــگور میگیــــرہ میگـــہ عضلـــہ رو نگـــا بخندے بگـــے تـــو قوے تـــــرین مــــــرد جهانے از تو آینہ بگہ وروجک توهم خوشگل ترین دختر دنیایے بیاد دنبالت فرار کنے بزور بگیرتت بلند بخندین یهو آروم شین یهو ساکت شہ تو گوشش بگے دوست دارم تو گوشت بگہ میمیرم نباشے وقتے از حموم میاے موهاتو خشک کنه وقتے میخواد برہ حموم نو ریششو بزنے بگہ آخہ کوچولو تورو چہ بہ این کارا برو غذاتو بسوزون لج کنے نازتو بکشہ زندگے یعنے با تمام سختیاش خوشبخت باشے بہ شرطے کہ اونے که باید باشــه...


+ نوشته شده در 4 ارديبهشت 1394برچسب:,ساعت 1:40 توسط ماهان بونصری |

مطالب پيشين
, ساعت 1:40" > :)


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد